نقل قول نوشته اصلی توسط M3nTaL نمایش پست ها
دلا دیشب چه می کردی تو در کوی حبیب من
الهی خون شوی ای دل توهم گشتی رقیب من؟
خیال خود به شبگردی به زلفت دیدم و گفتم:
رقیب من چه میخواهی تو از جان حبیب من؟
نهیبی میزدم با دل که زلفت را نلرزاند
ندانستم که زلفت هم، بلرزد با نهیب من
خوشم من با غم عشقت , طبیب آمد جوابش کن
حبیبم ! چشم بیمار تو بس باشد طبیب من...
شهریار

نوش خودم زخم سراپا غمت
بیشترش کن که کمم با کمت

خوب ترین حادثه میدانمت
خوب ترین حادثه میدانی ام؟؟؟