دوش در حلقه ی ما قصه ی گیسوی تو بود
تا دل شب سخن از سلسله ی موی تو بود
نمایش نسخه قابل چاپ
دوش در حلقه ی ما قصه ی گیسوی تو بود
تا دل شب سخن از سلسله ی موی تو بود
دانی که چرا سر نهان با تونگویم؟ طوطی صفتی طاقت اسرار نداری
یار با ماست چه حاجت که زیادت طلبیم دولت صحبت آن مونس جان مارا بس
دانی ک چرا سر نهان با تو نگویم؟
طوطی صفتی طاقت اسرار نداری
یاد ایامی که در گلشن فغانی داشتیم در میان لاله و گل آشیانی داشتیم
من نه آن رندم که ترک شاهد و ساغر کنم / محتسب داند که من این کارها کمتر کنم
من آن مرغ سیه بالم / گریزان آشیان از من
نه من از آشیان خوشحالمو / نه آشیان از من
نشستم روی ساحل حال دریارا نمیدانم
من این پایینم و قانون بالارا نمیدانم
می توانی بروی قصه و رویا بشوی
راهی دورترین نقطه ی دنیا بشوی