-
شما ها همش به فکر مردن و کشتن هستی.................کلا دوست دارید موضوع جنایی بشه....یکی تو این درگیری بمیره.......بعد داستان تموم شه....
با نازی خانم کجایی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ؟؟؟؟بیا در ایجا رو تخته کن...........
دلت خوشه ها برای چه کسایی سرگرمی ایجاد کنی........................همشون قاتل هستن :دی
-
محبوبیت کاربر - 1 تشکر, 1 پسندیدن, 0 نپسندیدن
-
اااااااااااااا بچه ها چرا اینجوری میکنین؟
با خشانت برخورد میکنماااا
داستان رو الکی به سمت مرگ نکشونین
خب اقا ادامه میدیم کسی هم از بحث منحرف شد حذف میکنم پستشو ( نازی خشن میشود :دی)
یه جعبه پشت در بود یه جعبه بزرگ......
-
روش نوشته شده بود ،من برگشتم.این سوغات منه برای شما........
-
محبوبیت کاربر - 1 تشکر, 1 پسندیدن, 0 نپسندیدن
-
بسته برای ددی بود، ددی اومد بسته رو باز کرد و ....
-
محبوبیت کاربر - 1 تشکر, 1 پسندیدن, 0 نپسندیدن
-
و یه سری عکس و کاغذ بود......ددی نزاشت دقیق ببینم توش چه؟؟؟؟یعنی چه بود که ددی از من پنهان کرد........
برای پیشرفت لازم نیست که نابغه باشی ، کافی است یک قدم جلو باشی.
-
محبوبیت کاربر - 1 تشکر, 1 پسندیدن, 0 نپسندیدن
-
اینکه توش چی بود فکرمو مشغول کرده بود هر چقدر میخواستم ته توشو در بیارم به بن بست میخوردم....
-
نوشته اصلی توسط
Spartacus
و یه سری عکس و کاغذ بود......ددی نزاشت دقیق ببینم توش چه؟؟؟؟یعنی چه بود که ددی از من پنهان کرد........
عکسای ازدواجش با مامان بود فک کنم...
-
ولی هنوز مطمئن نبود دنبال یه راه برا پی بردن به موضوع میگشت ....
-
تا به این فکر افتاد ددی ،کل داستان رو به دخملش نازی بگه....داستان مربوط به 7 سال پیش برمیگده زمانی که اولین ورژن دژکوب ارائه شد......
برای پیشرفت لازم نیست که نابغه باشی ، کافی است یک قدم جلو باشی.
-
محبوبیت کاربر - 1 تشکر, 1 پسندیدن, 0 نپسندیدن
-
نازی هم نشست پای قصه باباش ...