مشاعره :

[Knig}{T]

در جست جوی فرصت عمری تباه کردم
فرصت جوانیم بود من اشتباه کردم

[Spartacus]

مه من نقاب بگشا ز جمال کبريايي

که بتان فرو گذارند اساس خودنمايي

شده انتظارم از حد، چه شود ز در درآيي

ز دو ديده خون فشانم ز غمت شب جدايي

[** NAZI **]

یـارب چـها به سینه این خاکدان در است
کـس نـیـسـت واقـف ایـنـهـمـه راز نـهفته را

[Spartacus]

آمده ام که سر نهم عشق تو را به سر برم

ور تو بگوييم که ني، ني شکنم شکر برم

آمده ام چو عقل و جان از همه ديده ها نهان

تا سوي جان و ديدگان مشعله نظر برم

[** NAZI **]

مـــگـــر فـــروشـــده از بــارگــاه یــزدانــنــد
کــه بــزم مــا مــرسـادش ز اهـرمـن آسـیـب

[Spartacus]

به صحرا بنگرم ،صحرا تو بینم
به دریا بنگرم ، دریا تو بینم بابا طاهر

[** NAZI **]

مفتون خویشم کردی از حالی که آن شب داشتی
بـــار دگــر آن حــال را کــردی اگــر پــیــدا بــیــا

[Spartacus]

آتش از برق نگاهت ريختي بر جان من **** خواستي تا در ميان شعله ها آبم کني
مهدي سهيلي

[** NAZI **]

یادم آید که شبی با هم از آن کوچه گذشتیم
پر گشودیم و در آن خلوت دلخواسته گشتیم

[Spartacus]

ما و مجنون همسفر بودیم در دشت جنون ... او به مقصد ها رسید و ما هنوز آواره ایم