یارم این بار، بار می ندهد****بخت کارم قرار می ندهد
خواب بختم دراز شد مگرش****چرخ جز کوکنار می ندهد
یارم این بار، بار می ندهد****بخت کارم قرار می ندهد
خواب بختم دراز شد مگرش****چرخ جز کوکنار می ندهد
باد می وزد …
میتوانی در مقابلش هم دیوار بسازی ، هم آسیاب بادی
تصمیم با تو است . . .
دل تا که به زنجیر سر زلف تو بستیم
نگذشته ز سر پا بره عشق نهادیم
برخاسته از جان بغم یار نشستیم
در نقطه ی وحدت سر تسلیم نهادیم
مهم نيست اكنون زندگى ام چگونه مى گذرد، عاشق آن خاطراتى هستم كه تصادفى از ذهنم عبور مى كنند و باعث لبخندم مى شوند.
من آن نیم که مرا بی تو جان تواند بود****دل زمانه و برگ جهان تواند بود
نهان شد از من بیچاره راز محنت تو****قضای بد ز همه کس نهان تواند برد
باد می وزد …
میتوانی در مقابلش هم دیوار بسازی ، هم آسیاب بادی
تصمیم با تو است . . .
دل دردمند مـــــــارا که اسیر توست یـــــــــارا!
به وصال مرحمی نه! چو به انتظـــار خستــــی
مهم نيست اكنون زندگى ام چگونه مى گذرد، عاشق آن خاطراتى هستم كه تصادفى از ذهنم عبور مى كنند و باعث لبخندم مى شوند.
یا وصل تو را نشانه بایستی****یا درد مرا کرانه بایستی
می سوزم ازین غم و نمی بیند****این آتش را زبانه بایستی
باد می وزد …
میتوانی در مقابلش هم دیوار بسازی ، هم آسیاب بادی
تصمیم با تو است . . .
یاد باد آنکه سر کوی توام منزل بود
دیده را روشنی از خاک درت حاصل بود
مهم نيست اكنون زندگى ام چگونه مى گذرد، عاشق آن خاطراتى هستم كه تصادفى از ذهنم عبور مى كنند و باعث لبخندم مى شوند.
در این عهد از وفا بوئی نمانده است****به عالم آشنارویی نمانده است
جهان دست جفا بگشاد آوخ****وفا را زور بازویی نمانده است
باد می وزد …
میتوانی در مقابلش هم دیوار بسازی ، هم آسیاب بادی
تصمیم با تو است . . .
تاب بنفشه می*دهد طره مشک سای تو
پرده غنچه می*درد خنده دلگشای تو
ای گل خوش نسیم من بلبل خویش را مسوز
کز سر صدق می*کند شب همه شب دعای تو
مهم نيست اكنون زندگى ام چگونه مى گذرد، عاشق آن خاطراتى هستم كه تصادفى از ذهنم عبور مى كنند و باعث لبخندم مى شوند.
وگر جایی دگر تیزست روزی چند بازارت****مشو غره نگارینا بدان بازار بی*معنی
همی گفتی که تا عمرم ترا هرگز بنگذارم****کنون حیران بماندستم از این گفتار بی*معنی
باد می وزد …
میتوانی در مقابلش هم دیوار بسازی ، هم آسیاب بادی
تصمیم با تو است . . .
یار باید که هر چه یار کند
بر مراد خود اختیار کند
زینهار از کسی که در غم دوست
پیش بیگانه زینهار کند!
مهم نيست اكنون زندگى ام چگونه مى گذرد، عاشق آن خاطراتى هستم كه تصادفى از ذهنم عبور مى كنند و باعث لبخندم مى شوند.