-
تو چه کردی که دلم را به تنم لرزاندی
یک شبه آمدی وُ در دلم عُمری مانـدی
در نگاهت چه فروغی نهان بود، که از پرتو ِآن
عشق، بر دخمه ی تاریکِ دلم افشاندی
-
محبوبیت کاربر - 0 تشکر, 1 پسندیدن, 0 نپسندیدن
-
یاران من بیایید با دردهایتان
و بار دردتان را
در زخمِ قلبِ من بتکانید.
من زنده ام به رنج…
می سوزدم چراغِ تن از درد…
یاران من بیایید
با دردهایِتان
و زهرِ دردِتان را
در زخمِ قلبِ من بچکانید.
-
تا تو مراد من دهي كشته مرا فراق تو تا تو به داد من رسي، من به خدا رسيده ام
ویرایش توسط fereidoon : 03-17-2016 در ساعت 12:14 AM
دلیل: بی توجه به مشاعره بودن
just se for ever
-
نوشته اصلی توسط
fereidoon
تا تو مراد من دهي كشته مرا فراق تو تا تو به داد من رسي، من به خدا رسيده ام
من محبت میفروشم ، تو محبت میخری ؟
خسته از تنهاییم ، من را به همره میبری ؟
شاعری هستم شکسته ، مونس من دفترم
دفترم را میفروشم ، شعرهایم میخری ؟
گاه گاهی گریه کردم ، در میان شعرها
اشکهایم میفروشم ، آب دیده میخری ؟
کاسه صبرم شده لبریز ، از نامردمی
صبر هم من میفروشم ، تو آیا میخری؟
زخم خنجر یادگاری ، داده است دوست
یادگاری میفروشم ، زخم خنجر میخری ؟
من ندارم هیچ در دست ، کلبه ای ویرانه ام
راستی هرگز نگفتی ، دست خالی میخری ؟
-
محبوبیت کاربر - 0 تشکر, 1 پسندیدن, 0 نپسندیدن
-
یکی درد و یکی درمان پسندد*****یک وصل و یکی هجران پسندد
من از درمان و درد و وصل و هجران*****پسندم آنچه را جانان پسندد
... آن خطاط سه گونه خط نوشتی:
یکی او خواندی، لا غیر.
یکی را هم او خواندی هم غیر.
یکی نه او خواندی، نه غیر او!
آن خط سوم منم
-
محبوبیت کاربر - 0 تشکر, 1 پسندیدن, 0 نپسندیدن
-
نوشته اصلی توسط
BlackSword
یکی درد و یکی درمان پسندد*****یک وصل و یکی هجران پسندد
من از درمان و درد و وصل و هجران*****پسندم آنچه را جانان پسندد
در دیاری كه در او نیست كسی یار كسی
كاش یارب كه نیفتد به كسی كار كسی
هــــــر كس آزار منِ زار پسندید ولی
نپسندید دلِ زار من آزارِ كسی
آخرش محنت جانكاه به چاه اندازد
هركه چون ماه برافروخت شبِ تارِكسـی
سودش این بس كه به هیچش بفروشند چو من
هر كه باقیمت جان بود خریدار كسی
شهریار
-------------------------------------------------
با سلام
لینک شهریار که گذاشتید اشتباس
شهریار
ویرایش توسط The UnderTaker : 03-17-2016 در ساعت 12:46 PM
دلیل: تصحیح لینک
-
یک نعره مستانه ز جایی نشنیدیم
ویران شود این شهر که میخوانه ندارد
خسته ام از لبخند اجباری خسته از حرف های تکراری
خسته ام از آدم های تکراری خسته از محبت های خالی
-
محبوبیت کاربر - 0 تشکر, 1 پسندیدن, 0 نپسندیدن
-
درد بي عشقي ز جانم برده طاقت ور نه من داشتم آرام تا آرام جاني داشتم
-
محبوبیت کاربر - 0 تشکر, 1 پسندیدن, 0 نپسندیدن
-
مانده ام این بخت است یا بَختَک است
چون مُدام از بهر من در جُفتک است
موقعی که بخت را قسمت نمودند بر بشر
رانده گشتم از درش با تیپا و توپ و تشر
-
محبوبیت کاربر - 0 تشکر, 1 پسندیدن, 0 نپسندیدن
-
رفت از بر من آنکه مرا مونس جان بود ***** دیگر به چه امید در این شهر توان بود
-
محبوبیت کاربر - 0 تشکر, 1 پسندیدن, 0 نپسندیدن