-
چرا به ب نمیبرید ؟! ب خیلی خشه ها !!!
نه سایه دارم و نه بر بیفکنندم و سزاست
اگر نه بر درخت تر کسی تبر نمی زند
-
محبوبیت کاربر - 1 تشکر, 1 پسندیدن, 0 نپسندیدن
-
دو شاهدند بهشتی بسوی ما نگران
به لعل و گونه گلگون بهشت لاله و سیب
چو دو فرشته الهام شعر و موسیقی
روان ما شود از هر نگاهشان تهذیب
استاد شهریار
مثل آن چایی که می چسبد به سرما بیشتر
با همه گرمیم... با دل های تنها بیشتر
-
محبوبیت کاربر - 1 تشکر, 1 پسندیدن, 0 نپسندیدن
-
بعد از این روی من آینه وصف و جمال
که در آنجا خبر از جلوه زاتم دادند
استاد حافظ
-
محبوبیت کاربر - 1 تشکر, 1 پسندیدن, 0 نپسندیدن
-
نوشته اصلی توسط
SiNA_NUMBER_2
بعد از این روی من آینه وصف و جمال
که در آنجا خبر از جلوه زاتم دادند
استاد حافظ
بعدازاین روی من و
آینه وصف جمال ( وصف وجمال معنی نمیده :دی)
ذات درسته نه ، زات :دی
تا چند کنیم از تو قناعت به نگاهی
یک عمر قناعت نتوان کرد الهی
دیریست که چون هاله همه دور تو گردم
چون بازشوم از سرت ای مه به نگاهی
- - - Updated - - -
از استادشهریار
مثل آن چایی که می چسبد به سرما بیشتر
با همه گرمیم... با دل های تنها بیشتر
-
محبوبیت کاربر - 1 تشکر, 1 پسندیدن, 0 نپسندیدن
-
حواسم جایه دیگه بود!!:دی
دو قدم بیش نیست این همه راه
راه نزدیک شد سخن کوتاه
یک قدم بر سر وجود نهی
وان دگر در بر ودود نهی
سنایی
-
محبوبیت کاربر - 1 تشکر, 1 پسندیدن, 0 نپسندیدن
-
یار و همسر نگرفتم که گرو بود سرم
تو شدی مادر و من با همه پیری پسرم
تو جگر گوشه هم از شیر بریدی و هنوز
من بیچاره همان عاشق خونین جگرم
خون دل میخورم و چشم نظر بازم جام
جرمم این است که صاحبدل و صاحبنظرم
شهریار جون :دی
مثل آن چایی که می چسبد به سرما بیشتر
با همه گرمیم... با دل های تنها بیشتر
-
محبوبیت کاربر - 1 تشکر, 1 پسندیدن, 0 نپسندیدن
-
ما به فلک بوده ایم یار ملک بوده ایم
باز همان جا رویم، جمله که آن شهر ماست
مولوی
-
محبوبیت کاربر - 1 تشکر, 1 پسندیدن, 0 نپسندیدن
-
تو از آن دگری رو که مرا یاد تو بس
خود تو دانی که من از کان جهانی دگرم
داش شهریارِخودمون
مثل آن چایی که می چسبد به سرما بیشتر
با همه گرمیم... با دل های تنها بیشتر
-
محبوبیت کاربر - 1 تشکر, 1 پسندیدن, 0 نپسندیدن
-
ما ز یاران چشم یاری داشتیم
خود غلط بود آنچه میپنداشتیم
حافظ
شب بخیر
-
محبوبیت کاربر - 1 تشکر, 1 پسندیدن, 0 نپسندیدن
-
مهتاب و سرشکی به هم آمیخته بودیم
خوش رویهم آن شب من و مه ریخته بودیم
دور از لب شیرین تو چون شمع سیه روز
خوش آتش و آبی به هم آمیخته بودیم
شهریار
شب خوش
مثل آن چایی که می چسبد به سرما بیشتر
با همه گرمیم... با دل های تنها بیشتر
-
محبوبیت کاربر - 1 تشکر, 1 پسندیدن, 0 نپسندیدن