مشاعره :

[SiƝƛ ƝƛFƛ$%KΞ$Ӈ²º¹³]

من اگر کامروا گشتم و خوشدل چه عجب
مستحق بودم و اینها به زکاتم دادند

[Theutates Thunder]

من اگر کامروا گشتم و خوشدل چه عجب
مستحق بودم و اینها به زکاتم دادند

دوش در خوابم در آغوش آمدی

وین نپندارم که بینم جز به خواب

[SiƝƛ ƝƛFƛ$%KΞ$Ӈ²º¹³]

بی خود از شعشعه ی پرتوی ذاتم کردند
باده از جام تجلی صفاتم دادند

[Theutates Thunder]

بی خود از شعشعه ی پرتوی ذاتم کردند
باده از جام تجلی صفاتم دادند

دوستان شرح پریشانی من گوش کنید

داستان غم پنهانی من گوش کنید

قصه بی سر و سامانی من گوش کنید

گفت وگوی من و حیرانی من گوش کنید

شرح این آتش جان سوز نگفتن تا کی

سوختم سوختم این راز نهفتن تا کی

[MOD S^À^W]

یکی برزیگرک نالان درین دشت بخون دیدگان آلاله می*کشت

همی کشت و همی گفت ای دریغا بباید کشت و هشت و رفت ازین دشت

[3zar]

یکی برزیگرک نالان درین دشت بخون دیدگان آلاله می*کشت

همی کشت و همی گفت ای دریغا بباید کشت و هشت و رفت ازین دشت

تا با غم عشق تو مرا کار افتاد
بیجاره دلم در غم بسیار افتاد
بسیار فتاده بود اندر غم عشق
اما نه چنین زار که اینبار افتاد

[SiƝƛ ƝƛFƛ$%KΞ$Ӈ²º¹³]

دل میرود ز دستم صاحبدلان خدا را
دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا

[WondeR]

دل میرود ز دستم صاحبدلان خدا را
دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا

ای کاروان اهسته رو
ارام جانم میرود
وان دل که با خود داشتم
با دل ستانم میرود

[SiƝƛ ƝƛFƛ$%KΞ$Ӈ²º¹³]

دم به دم در هر لباسی رخ نمود
لحظه لحظه جای دیگر پا نهاد
چون نبود اورا معین خانه ای
هرکجا جا دید رخت آنجا نهاد

[3zar]

دم به دم در هر لباسی رخ نمود
لحظه لحظه جای دیگر پا نهاد
چون نبود اورا معین خانه ای
هرکجا جا دید رخت آنجا نهاد

دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند
گل آدم بسرشتند و به پیمانه زدند