صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 15

موضوع: ادامه دادن داستان

  1. #1

    تاریخ عضویت
    Dec 2014
    محل سکونت
    کرمانشاه
    نوشته ها
    121


    محبوبیت کاربر
    یاد شده
    در 0 پست

    ادامه دادن داستان

    در این اینجا شما جمله که در زیر نوشته شده رو ادامه میدید تا در اخر ی داستان قشنگ بشه
    ما در اخر تمام جمله هایی که شما ادامه دادید رودر یک داستان کامل جمع کرده و برای شمابه اشتراک میزاریم
    حالا جمله

    omid داشت بر روی اکانتش کار میکرد که ناگهان متوجه اتک بر روی اکانتش شد و..................

  2. #2

    تاریخ عضویت
    Apr 2014
    محل سکونت
    پایتخت
    نوشته ها
    529


    محبوبیت کاربر
    یاد شده
    در 0 پست

    و

    نقل قول نوشته اصلی توسط 4567 نمایش پست ها
    در این اینجا شما جمله که در زیر نوشته شده رو ادامه میدید تا در اخر ی داستان قشنگ بشه
    ما در اخر تمام جمله هایی که شما ادامه دادید رودر یک داستان کامل جمع کرده و برای شمابه اشتراک میزاریم
    حالا جمله

    omid داشت بر روی اکانتش کار میکرد که ناگهان متوجه اتک بر روی اکانتش شد و..................
    و مشخصه دیگه فول اکانت محاجم رو با کتک بن و یدونه میزنه پس گردن محاجم بره دنبال بازیش که دیگه با اک ادمین اتک نده.
    دستش هم درد نکنه بهتر ازین نمیشد دف کرد. دیی

    با این جمله فقط شد داستان کوته ساخت خووو

  3. تشکر Hawk تشکر نمود
    پسندیدن Hawk پسندید
  4. #3

    تاریخ عضویت
    Dec 2014
    محل سکونت
    کرمانشاه
    نوشته ها
    121


    محبوبیت کاربر
    یاد شده
    در 0 پست

    شما ی جمله بگو

  5. #4

    تاریخ عضویت
    Apr 2014
    محل سکونت
    پایتخت
    نوشته ها
    529


    محبوبیت کاربر
    یاد شده
    در 0 پست

    شما اگر لطف کنی و با آندر تِیکِر جمله بسازی ممنون میشم دوستان. دی

  6. #5

    تاریخ عضویت
    Dec 2014
    محل سکونت
    کرمانشاه
    نوشته ها
    121


    محبوبیت کاربر
    یاد شده
    در 0 پست

    اندر تیکر همون کشتی کج کاره؟ باشه

    اندر تیکر در حال ول چرخیدن بود که....

    خب این خوبه

  7. #6

    تاریخ عضویت
    Oct 2014
    نوشته ها
    19


    محبوبیت کاربر
    یاد شده
    در 0 پست

    Cool ادامه داستان

    نقل قول نوشته اصلی توسط 4567 نمایش پست ها
    اندر تیکر همون کشتی کج کاره؟ باشه

    اندر تیکر در حال ول چرخیدن بود که....

    خب این خوبه
    در حال ول چرخیدن بود که ناگهان به سرش زد بره یه اتک رو امید بذاره و این کارو کرد بقیه داستانم میدونید چی شد دیگه....

  8. #7

    تاریخ عضویت
    Apr 2016
    نوشته ها
    0


    محبوبیت کاربر
    یاد شده
    در 0 پست

    نقل قول نوشته اصلی توسط 4567 نمایش پست ها
    اندر تیکر همون کشتی کج کاره؟ باشه

    اندر تیکر در حال ول چرخیدن بود که....

    خب این خوبه


    نقل قول نوشته اصلی توسط yenafar نمایش پست ها
    در حال ول چرخیدن بود که ناگهان به سرش زد بره یه اتک رو امید بذاره و این کارو کرد بقیه داستانم میدونید چی شد دیگه....
    و امید ناگهان متوجه شد و

  9. #8

    تاریخ عضویت
    Jun 2014
    نوشته ها
    462


    محبوبیت کاربر
    یاد شده
    در 2 پست

    امید متوجه شد و زنگ زد جان سینا!!! جان سینا بچه ها رو جمع کرد امد قشون کشی!!! تا همین حین باتیستا رسید کنار اندرتیکر و.....
    هیچ کس زیبایی ها را به یاد نخواهد آورد، ما تنها برندگان را به خاطر می آوریم.

  10. #9

    تاریخ عضویت
    Dec 2014
    محل سکونت
    کرمانشاه
    نوشته ها
    121


    محبوبیت کاربر
    یاد شده
    در 0 پست

    اندر تیکر کاری نمیتونست بکنه که دید باتیستا ی لشکر گرزدار اورده در همین لحظات بود که

  11. #10

    تاریخ عضویت
    Jun 2014
    نوشته ها
    462


    محبوبیت کاربر
    یاد شده
    در 2 پست

    شایان شانگفی با تی کی هاش رسید. سیبیلی تاب داد و گفت:.....
    هیچ کس زیبایی ها را به یاد نخواهد آورد، ما تنها برندگان را به خاطر می آوریم.

  12. پسندیدن YAEMAMMAHDI پسندید
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •