-
نوشته اصلی توسط
4567
برگشت ولی دید کار نا تموم نداشته این omid بوده که با سزار ها اومده کمک ولی وقتی پوارو رو میبینه بدون درنگ میاد کمکش و نمیزاره بمیره پووارو بلند میشه و
میره میره میره تا میخوره به تاریکی شب و توی جنگل گم میشه و
-
محبوبیت کاربر - 1 تشکر, 0 پسندیدن, 0 نپسندیدن
-
توی جنگل صداهای وحشتناکی میاد پوارو بدون ترس جلو میره که
-
محبوبیت کاربر - 1 تشکر, 0 پسندیدن, 0 نپسندیدن
-
باران باش و ببار نپرس کاسه های خالی ازآن کیست
-
محبوبیت کاربر - 2 تشکر, 1 پسندیدن, 0 نپسندیدن
-
که ناگهان omid با ی لشکر سزار دیگه اومد ولی سزار های اسپارتان قوی تر بودن تنها کاری که کردن فرار بود وقتی پوارو رسید به محل کارش به اسپارتان شک کرد و
-
محبوبیت کاربر - 2 تشکر, 1 پسندیدن, 0 نپسندیدن
-
-
محبوبیت کاربر - 1 تشکر, 0 پسندیدن, 1 نپسندیدن
-
نوشته اصلی توسط
whitebird
بلند میشه و میمیره :دی
الکی میگه نمیمیره و بلند میشه و گرد خاک لباسش میتکونه و به همتون نگاه میکنه و میگه کوری چشم دشمنان زنده ام هنوز و راه میوفته که رعد برقی هولناک میزنه بهش بووووووومب و اینبار نمیمیره بلکه میپاچه و پودر میشه و فقط صدا افتادن یک سکه نقره جادویی دژکوب بگوش میرسه که میخوره اسفالت و برای بقیه به ارث میذاره. چون این سکه قدرت خاصی داره و دست هر کس باشه ارباب اون سرور میشه قدرت خدا. دیییی
-
محبوبیت کاربر - 1 تشکر, 1 پسندیدن, 1 نپسندیدن
-
دوستان داستانو خراب نکنید
- - - Updated - - -
پوارو ب دنبال سرنخ میگرده ولی چیزیپیدا نمیکنه بعد تفلن رو بر میدارع وبه شرلوک هلمز زنگ میزنه و از اون درخواست کمک میکنه حالا شرلوک وار ماجرا میشه
-
محبوبیت کاربر - 1 تشکر, 0 پسندیدن, 0 نپسندیدن
-
شرلوکم که میبینی کاری ازش بر نمیاد زنگ میزنه کیمیا ببینه اون میتونی کاری بکنه یا نع
از میان آنانی که برای دعای باران به تپه می روند
آنانی به کار خود ایمان دارند که با خود چتر به همراه می برند
-
محبوبیت کاربر - 1 تشکر, 0 پسندیدن, 0 نپسندیدن
-
نوشته اصلی توسط
GREEN
شرلوکم که میبینی کاری ازش بر نمیاد زنگ میزنه کیمیا ببینه اون میتونی کاری بکنه یا نع
کیمیا میگه حواست با پیمان دارم میام کمکت کنم و.....
-
باران باش و ببار نپرس کاسه های خالی ازآن کیست
-
محبوبیت کاربر - 0 تشکر, 1 پسندیدن, 0 نپسندیدن