- 
	
	
		
		
			
				
				
						
							
							
						
						
				
					
						
							
	
		
			
			
				
					
 نوشته اصلی توسط 
** NAZI **
					
				 
				تنها نه فرات که هفت دریا می سوخت
از تشنگیت تمام دنیا می سوخت
			
		 
	 
 تا حبّ علی و آل او یافته ایم
کام دل خویش مو به مو یافته ایم
وز دوستی علی و اولاد علی است
در هر دو جهان گر آبرو یافته ایم
						
					 
					
				 
			 
			
			
			
			
		 
	 
		
	
 
- 
	
	
		محبوبیت کاربر - 1 تشکر, 1 پسندیدن, 0 نپسندیدن
	
	
	
	
 
- 
	
	
		
		
			
				
				
						
						
				
					
						
							مرا نگر که کجا بودم و کجا بردی
						
					 
					
				 
			 
			
			
			
			
		 
	 
		
	
 
- 
	
	
		محبوبیت کاربر - 1 تشکر, 1 پسندیدن, 0 نپسندیدن
	
	
	
	
 
- 
	
	
		
		
			
				
				
						
						
				
					
						
							
	
		
			
			
				
					
 نوشته اصلی توسط 
** NAZI **
					
				 
				مرا نگر که کجا بودم و کجا بردی
			
		 
	 
 یادم آید که شبی با هم از آن کوچه گذشتیم
پر گشودیم و در آن خلوت دلخواسته گشتیم
یا تسلیم شو  و یا م بده 
)
						
					 
					
				 
			 
			
			
			
			
		 
	 
		
	
 
- 
	
	
		محبوبیت کاربر - 2 تشکر, 1 پسندیدن, 0 نپسندیدن
	
	
	
	
 
- 
	
	
		
		
			
				
				
						
						
				
					
						
							
	
		
			
			
				
					
 نوشته اصلی توسط 
Eshbil
					
				 
				یادم آید که شبی با هم از آن کوچه گذشتیم
پر گشودیم و در آن خلوت دلخواسته گشتی
م
یا تسلیم شو  و یا 
م بده 

)
 
			
		 
	 
 
واااااااااااااای من عاشق این شعرم
ساعتی بر لب آن جوی نشستیم
تو همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت
من همه محو تماشای نگاهت
حرف نداره این شعر..........
نه برادر تسلیم نمیشیم
مستی به چشم شاهد دلبند ما خوش است
زان رو سپرده اند به مستی و شرب مدام ما 
						
					 
					
				 
			 
			
			
				
				
				
					
						ویرایش توسط ** NAZI ** : 02-19-2015 در ساعت 02:28 AM
					
					
				
				
				
                                       
                                
				
		        		
				
                                        
			 
			
			
		 
	 
		
	
 
- 
	
	
		محبوبیت کاربر - 2 تشکر, 1 پسندیدن, 0 نپسندیدن
	
	
	
	
 
- 
	
	
		
		
			
				
				
						
						
				
					
						
							
	
		
			
			
				
					
 نوشته اصلی توسط 
** NAZI **
					
				 
				
مستی به چشم شاهد دلبند ما خوش است
زان رو سپرده اند به مستی و شرب مدام ما 
			
		 
	 
 از زندگانیم گله دارد جوانیم
شرمنده جوانی از این زندگانیم
دارم هوای صحبت یاران رفته را
یاری کن ای اجل که به یاران رسانیم
- - - Updated - - -
	
		
			
			
				
					
 نوشته اصلی توسط 
** NAZI **
					
				 
				
ساعتی بر لب آن جوی نشستیم
تو همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت
من همه محو تماشای نگاهت 
			
		 
	 
 تا هستم ای رفیق ندانی که کیستم
روزی سراغ وقت من آئی که نیستم
در آستان مرگ که زندان زندگیست
تهمت به خویشتن نتوان زد که زیستم
- - - Updated - - -
	
		
			
			
				
					
 نوشته اصلی توسط 
Eshbil
					
				 
				یادم آید که شبی با هم از آن کوچه گذشتیم
پر گشودیم و در آن خلوت دلخواسته گشتیم
			
		 
	 
 مهتاب و سرشکی به هم آمیخته بودیم
خوش رویهم آن شب من و مه ریخته بودیم
- - - Updated - - -
	
		
			
			
				
					
 نوشته اصلی توسط 
** NAZI **
					
				 
				مرا نگر که کجا بودم و کجا بردی
			
		 
	 
 یار و همسر نگرفتم که گرو بود سرم
تو شدی مادر و من با همه پیری پسرم
تو جگر گوشه هم از شیر بریدی و هنوز
من بیچاره همان عاشق خونین جگرم
- - - Updated - - -
فقط شهریار...
حیدر بابا دونیا یالان دونیادی
						
					 
					
				 
			 
			
			
				
                                       
                                
				
		        		مثل آن چایی که می چسبد به سرما بیشتر
                                                                              با همه گرمیم... با دل های تنها بیشتر
				
                                        
			 
			
			
		 
	 
		
	
 
- 
	
	
		محبوبیت کاربر - 1 تشکر, 2 پسندیدن, 0 نپسندیدن
	
	
	
	
 
- 
	
	
		
		
			
				
				
						
						
				
					
						
							در بند غمت بنده صفت حلقه به گوشيم
وز دام تو چون آهوى وحشى نرميديم
تشريف غمت بر دل و با درد فراقت
جفتيم، ولى جامه طاقت ندريديم
						
					 
					
				 
			 
			
			
		 
	 
		
	
 
- 
	
	
		محبوبیت کاربر - 1 تشکر, 2 پسندیدن, 0 نپسندیدن
	
	
	
	
 
- 
	
	
		
		
			
				
				
						
						
				
					
						
							
	
		
			
			
				
					
 نوشته اصلی توسط 
Theutates Thunder
					
				 
				
فقط شهریار...

حیدر بابا دونیا یالان دونیادی
 
			
		 
	 
 جاست شهریار
حیدر بابا دنیا یالان دنیادی
سلیماندان نوحدان قالان دنیادی
اوغول دوغان درده سالان دنیادی
هركیمسیه هر نه وئریب آلیبدی
افلاطوندان بیر قوری آد قالیبدی
	
		
			
			
				
					
 نوشته اصلی توسط 
stupid
					
				 
				در بند غمت بنده صفت حلقه به گوشيم
وز دام تو چون آهوى وحشى نرميديم
تشريف غمت بر دل و با درد فراقت
جفتيم، ولى جامه طاقت ندريديم
			
		 
	 
 مـا ره بـه کوی عافیت دانـیـم و مـنـزلـگـاه انس
ای در تــکــاپــوی طـلـب گـم کـرده ره بـا مـا بـیـا
						
					 
					
				 
			 
			
			
			
			
		 
	 
		
	
 
- 
	
	
		محبوبیت کاربر - 1 تشکر, 1 پسندیدن, 0 نپسندیدن
	
	
	
	
 
- 
	
	
		
		
			
				
				
						
						
				
					
						
							مـا ره بـه کوی عافیت دانـیـم و مـنـزلـگـاه انس
ای در تــکــاپــوی طـلـب گـم کـرده ره بـا مـا بـیـا[/quote]
ایا ز بیم زبانم نژند گشتم و هاژ
کجا شد آن همه دعوی کجا شد آن همه ژاژ
						
					 
					
				 
			 
			
			
			
			
		 
	 
		
	
 
- 
	
	
		محبوبیت کاربر - 1 تشکر, 1 پسندیدن, 0 نپسندیدن
	
	
	
	
 
- 
	
	
		
		
			
				
				
						
						
				
					
						
							
	
		
			
			
				
					
 نوشته اصلی توسط 
Gaara
					
				 
				ایا ز بیم زبانم نژند گشتم و هاژ
کجا شد آن همه دعوی کجا شد آن همه ژاژ
			
		 
	 
 ژاله بارید کوچه ها گل شد
رفتن ما به خانه مشگل شد
						
					 
					
				 
			 
			
			
				
                                       
                                
				
		        		سیبیل مــــرد بـــه ز دولت اوست
				
                                        
			 
			
			
		 
	 
		
	
 
- 
	
	
		محبوبیت کاربر - 1 تشکر, 1 پسندیدن, 0 نپسندیدن
	
	
	
	
 
- 
	
	
		
		
			
				
				
						
						
							
						
				
					
						
							
	
		
			
			
				
					
 نوشته اصلی توسط 
ShayaN_ShangFei
					
				 
				ژاله بارید کوچه ها گل شد
رفتن ما به خانه مشگل شد
			
		 
	 
 در دیده عیان تو بودی و من غافل
در سینه نهان تو بودی و من غافل
از جمله جهان تو را عیان می جستم
خود جمله جهان تو بودی و من غافل
						
					 
					
				 
			 
			
			
			
			
		 
	 
		
	
 
- 
	
	
		محبوبیت کاربر - 1 تشکر, 1 پسندیدن, 0 نپسندیدن