سلام به همه
واقعا دژکوب جزو خاطرات خوب زندگی من بوده و دوستان بسیار زیادی پیدا کردم خیلیا مقطعی که همیشه یادشون میکنم گاهی و دلتنگشون میشم و خیلیا هم هنو ادامه داره رفاقت و پلی کردنمون.

اولین خاطره بسیار تلخی که یادم میاد مربوط به چندین سال پیشه. یادش بخیر اون روزایی که هر پلیری اصلا نمیتونست اکانتش رو به جمعیت 100 هم برسونه و با کوچیکترین اشتباه در لول کردن ساختمان ها خودش خودشو کراپ لاک میکرد.و اکانت قفل میشد و تموم !

خلاصه اولین خاطره تلخ ما ازین بازی این بود که با داداشم اکانت زده بودیم هر کدوم سوا و بعد از چند وقت تمرین و ازمون خطا با هزار بد بختی تونسیم اکانتهامون بالا بیاریم و اک قفل نشه و چند تا نیرو با هزار بدبختی و مکافات بسازیم که کمتر از 10 تا دونه میشد چون مثل الان نبود. خشت خشت اکانت رو دونه دونه با بدبختی باید میساختی و سنگ رو سنگ میذاشتی تا اک بالابیاد جمعیت 3 رقمی شه.
خلاصه اقا بعد که چندتا دونه نیرو ساختیم یکی از اکانتهای نزدیکمون رو با داداشم خواسیم که فارم کنیم. دوتایی همزمان هر چی نیرو داشتیم زدیم به یارو و عاقا گزارشا رو باز کردیم دیدیم زکی !
داداشما بجاییکه اتک بده اومده پشتیبانی داده بود اونجا و نیروهای ما هم خورده بود تو نیروهای اون. یکدونه نیرو برگشت. اقا بحدی عصبانی ناراحت شدم و چه قشقرقی راه انداختم . و با همه قهر کردم و گفتم دیگه دژکوب بازی نمیکنم. سه روز با همه قهر بودم و نه خوراک داشتم نه حرف میزدم. سه روز به داداشم داد هوار میکردم فقط