وفا نكردي و كردم خطا نديدي و ديدم
شكستي و نشكستم بريدي و نبريدم
اگر زخلق ملامت و گر زكرده ندامت
كشيدم از تو كشيدم شنيدم از تو شنيدم
نوع: ارسال ها; کاربر: Shaniz
وفا نكردي و كردم خطا نديدي و ديدم
شكستي و نشكستم بريدي و نبريدم
اگر زخلق ملامت و گر زكرده ندامت
كشيدم از تو كشيدم شنيدم از تو شنيدم
تیر و تبر ببر به بر پیر تیزگر / گو پیر تیز کن تبر از تیر تیزتر
روز و شب دل طلب جام جم از ما میکرد
وان چه خود داشت ز بیگانه تمنا میکرد
نی حدیث راه پر خون می*کند
قصه*های عشق مجنون می*کند
ملکا ذکر تو گویم که تو پاکی و خدایی / نرم جز به همان ره که توام راهنمایی
تا سر زلف تو در دست نسیم افتادست
دل سودازده از غصه دو نیم افتادست
چشم جادوی تو خود عین سواد سحر است
لیکن این هست که این نسخه سقیم افتادست
در خم زلف تو آن خال سیه دانی چیست
نقطه دوده که در حلقه...
روز بگذشته خیالست که از نو آید
فرصت رفته محالست که از سر گردد
کشتزار دل تو کوش که تا سبز شود
پیش از آن کاین رخ گلنار معصفر گردد
زندگی جز نفسی نیست، غنیمت شمرش
نیست امید که همواره نفس بر گردد......
دوش دیدم که ملایک در میخانه زدند / گل آدم بسرشتند و به پیمانه زدند
ساکنان حرم ستر و عفاف ملکوت/ با من راه نشین باده مستانه زدند
آسمان بار امانت نتوانست کشید / قرعه کار به نام من دیوانه زدند
حافظ...
آسمان چون جمع مشتاقان ، پریشان می کند
درشگفتم من نمی پاشد ز هم دنیا چرا ؟
استاد شهریار
آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا ؟
بی وفا، بی وفا حالا که من افتاده ام از پا چرا ؟