در ایــــن خاک زرخیز ایران زمیــــــن
نبودنــد جز مردمــــی پـــاک دیـــــن
همه دینشـــــان مردی و داد بــــــود
وز آن کـشـــــــور آزاد و آبـــــاد بــــود
چو مهر و وفا بود خـــود...
نوع: ارسال ها; کاربر: The UnderTaker
در ایــــن خاک زرخیز ایران زمیــــــن
نبودنــد جز مردمــــی پـــاک دیـــــن
همه دینشـــــان مردی و داد بــــــود
وز آن کـشـــــــور آزاد و آبـــــاد بــــود
چو مهر و وفا بود خـــود...
من نگویم که مرا از قفس آزاد کنید
قفسم برده به باغی و دلم شاد کنید
محمدتقی بهار( ملک الشعرا)
تا طاق ابروي بت من تا به تا شد
دُردي کشان پيمانه هاشان را شکستند
يک چکه ماه افتاده بر ياد تو و وقت سحر
اين خانه لبريز تو شد شيرين بيان حلواي تر
------------------
اصل شعر که فوق العاده تاثیر...
ترک از درم درآمد، خندانک آن خوبروی چابک، مهمانک
رابعه بلخی
دوزخی کیشی بهشتی روی و قد ...... آهو چشمی حلقه زلفی لاله خد
لب چنان کز خامهٔ نقاش چین ...... برچکد از سیم بر شنگرف مد
گر ببخشد حسن خود بر زنگیان ...... ترک را بی*شک ز زنگ آید حسد
بینیی چون تارک...
دانی كه نو بهار جوانی چسان گذشت؟
زود آنچنان گذشت، كه تیر از كمان گذشت
نیمی به راه عشق و جوانی تمام شد
نیم دگر بغفلت و خواب گران شد
صد آفرین به همت مرغی شكسته بال
كز خویشتن شد و، از آشیان گذشت...
آشفته دلان را هوس خواب نباشد
شوری که به دریاست به مرداب نباشد
هرگز مژه برهم ننهد عاشق صادق
آنرا که به دل عشق بود خواب نباشد
در آن نفس که بميرم در آرزوي تو باشم
بدان اميد دهم جان که خاک کوي تو باشم
به وقت صبح قيامت که سر ز خاک برآرم
به گفت و گوي تو خيزم به جست و جوي تو باشم
به مجمعي که درآيند شاهدان دو عالم
نظر به سوي...
شب است و سكوت است و ماه است و من
فغان و غم اشك و آه است و من
شب و خلوت و بغض نشكفته ام
شب و مثنوي هاي ناگفته ام
شب و ناله هاي نهان در گلو
شب و ماندن استخوان در گلو
من امشب خبر مي...