دی کوزه گری بدیدم اندر بازار
لگد بر پاره گلی همی زد بسیار
و ان گل بزبان حال باو میگفت
من همچو بودم مرا نیکو دار
نوع: ارسال ها; کاربر: MOD S^À^W
دی کوزه گری بدیدم اندر بازار
لگد بر پاره گلی همی زد بسیار
و ان گل بزبان حال باو میگفت
من همچو بودم مرا نیکو دار
یکی برزیگرک نالان درین دشت بخون دیدگان آلاله می*کشت
همی کشت و همی گفت ای دریغا بباید کشت و هشت و رفت ازین دشت