یوسف گمگشته بازآید به کنعان غم مخور
کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور
ای دل غمدیده حالت به شود دل بد مکن
وین سر شوریده بازآید به سامان غم مخور
حضرت حافظ
نوع: ارسال ها; کاربر: SwaTi
یوسف گمگشته بازآید به کنعان غم مخور
کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور
ای دل غمدیده حالت به شود دل بد مکن
وین سر شوریده بازآید به سامان غم مخور
حضرت حافظ
میازار موری که دانه*کش است
که جان دارد و جان شیرین خوش است
سیاه اندرون باشد و سنگدل
که خواهد که موری شود تنگدل
لطف حق با تو مداراها کند چون که از حد بگذرد رسوا کند
دوش دیدم که ملایک در میخانه زدند
گل آدم بسرشتند و به پیمانه زدند
هان ای دل عبرت بین از دیده نظر کن هان،ایوان مداین را آیینه عبرت دان