یادم آمد روز باران گردش یک روز دیرین
خوب و شیرین توی جنگلهای گیلان
کودکی 10 ساله بودم شاد خرم نرم نازک چست و چابک
آقا ک بده :)
نوع: ارسال ها; کاربر: MOJTABA_CRASSUS
یادم آمد روز باران گردش یک روز دیرین
خوب و شیرین توی جنگلهای گیلان
کودکی 10 ساله بودم شاد خرم نرم نازک چست و چابک
آقا ک بده :)
بنازم من به این خطهای سیار
که آنتن میدهد درگوشه ی غار
همیشه هست مجانی وعالی
شویم از بهر آن حالی به حالی
دماسنج دلم منفی هزار است
سرم از بی مخی زیر فشار است
تنم کز دست عزراییل فراریست
گمانم صبح فردا در مزار است
مانده ام این بخت است یا بَختَک است
چون مُدام از بهر من در جُفتک است
موقعی که بخت را قسمت نمودند بر بشر
رانده گشتم از درش با تیپا و توپ و تشر
نگو جانا که روحم از بدن رفت
تنم از ترس تو، خود در کفن رفت
ندیدی مومیایی های مصری؟
همانگونه ولی قدری خفن رفت
مرا بارغم بر دلم ریش نیست
که دنیا همین ساعتی بیش نیست
سهراب سپهری :دی
در تك تك رگ های تنم عشق تو جاریست
در تك تك رگ های تو هر چند نباشد
در دهکده ي من حتي نيزه دار اسلحه و گرزدار زره دارد و دژکوب توان قهرمانی
ترسم که چهره بگشایم ویارنبینم
آب ازدیده فشانم ویارنبینم