اگر این داغ جگرسوز که بر جان منست
بر دل کوه نهی سنگ به آواز آید
نمایش نسخه قابل چاپ
اگر این داغ جگرسوز که بر جان منست
بر دل کوه نهی سنگ به آواز آید
دوش از مسجد سوي ميخانه آمد پير ما
چيست ياران طريقت بعد از اين تدبير ما
آسايش دو گيتی تفسير اين دو حرف است
با دوستان مروت با دشمنان مدارا
اگر آن ترك شيرازي به دست آرد دل ما را
به خال هندويش بخشم سمرقند و بخارا را
آسمان چون جمع مشتاقان پریشان میکند
در شگفتم من نمی پاشد زهم دنیا چرا؟
اگر دشنام فرمايي و گر نفرين دعا گويم
جواب تلخ مي زيبد لب لعل شكرخا را
از خویش گریزانم وسوی تو شتابان
با این همه راهی به وصال تو ندارم
هر شبی گویم که فردا ترک این سودا کنم باز چون فردا شود امروز را فردا کنم
می نوش که عمر جاودانه این است
خوش باش دمی که زندگانی این است
ترا با غیر میبینم و صدایم در نمی آید
دلم میسوزد و کاری ز دستم بر نمی آید