لب بر لب كوزه بردم از غایت آز،
تا زو طلبم واسطه عمر دراز،
لب بر لب من نهاد و می گفت براز
می خور، كه بدین جهان نمی آیی باز!
نمایش نسخه قابل چاپ
به به ببین کیا به جمع ما پیوستن
شایان و محمد
خوش اومدین :دی
نـمـیـری شـهـریـار از شـعـر شـیـریـن روان گـفتن
کــه از آب بــقــا جــویــنــد عــمــر جــاودانـی را
آمده ام که سر نهم عشق تو را به سر برم
ور تو بگوييم که ني، ني شکنم شکر برم
آمده ام چو عقل و جان از همه ديده ها نهان
تا سوي جان و ديدگان مشعله نظر برم
اقا تکراری ندازین ااااا
مـکـتـب عـشـق بـه شـاگـرد قـدیمت بسپار
شـهـریـاری که درین شیوه شهیر آمده است
شاعرا انجمن کجان؟
راه دهید یار را آن مه ده چهار را
کز رخ نوربخش او نور نثار می رسد
چاک شدست آسمان غلغله ایست در جهان
عنبر و مشک می دمد سنجق یار می رسد
دست در حلقه آن زلف دو تا نتوان کرد -------------------- تکیه بر عهد تو و باد صبا نتوان کرد
آنچه سعی است من اندر طلبت بنمایم-------------- این قدر هست که تغییر قضا نتوان کرد
- - - Updated - - -
به نظرت بخش داستان رو ادامه بدید بزارم؟
تو همه انجمن های دژکوب طرفدار داره
از دبستان جهان درس محبت آموز
امتحان است بترس از خطر واخوردن
شهریارا به نصیحت دل یاران دریاب
دست بشکسته مگر نیست وبال گردن
ناصحم گفت که جز غم چه هنر دارد عشق
برو ای خواجه ی عاقل هنری بهتر از این
نالدم پای که چند از پی یارم بدوانی
من بدو میرسم اما تو که دیدن نتوانی
ناصحم گفت که جز غم چه هنر دارد عشق
برو ای خواجه ی عاقل هنری بهتر از این
یارم تویی در عالم، یار دگر ندارم
تا در تنم بود جان، دل از تو بر ندارم
من نیز چو تو شاعر افسانه خویشم
بازآ به هم ای شاعر افسانه بگرییم
از جوش و خروش خم وخمخانه خبر نیست
با جوش و خروش خم و خمخانه بگرییم
مـاتـم سـرای عـشـق به آتش چه می کشی
فـردا بـه خـاک سـوخـتـگـان مـی کشانمت
تویی که بر سر خوبان کشوری چون تاج------سزد اگر همه دلبران دهندت باج
من یه داستان رو شروع میکنم بعد هر کی میاد یه جمله بهش اضافه میکنه و نفر بعد میاد ادامش میده
مثلا من میگم یکی بود و یکی نبود ....
نفر بعدی میاد میگه یه آدم بود که.....
نفر بعدیش: خیلی خفن بود ....
نفر بعدیش میگه: یه روز که داشت از خیابون رد میشد....
نفر بعد: یه ماشین خوشگل دید و ....
خیلی حال میده
یه پیشنهادم دارم بابت بخش جوکستان
بچه ها بیان جوک بزارن
اگرم کسی نیومد من هر روز 200 تا میزارم بخونید حال کنید
پیشنهاد خوبیه ولی برا فروم خوب نیس
خدایی نکرده جکی رد و بدل میشه که باعث شروع اختلافات میشه
پس جک نه
پیشنهاد قبلیت اجرا شد
برو ادامه بده
پیشنهادی هم داشتی من در خدمتدم
ممنون میشم بیشتر کمکمون کنی
این شعر رو هم ادامه بدید وقت کردید
با الف دوستان ادامه بدین
ای برتر از خیال و قیاس و گمان و وهم .............وز هر چه گفته اند و شنیدیم و خوانده ایم
مجلس تمام گشت و به آخر رسید عمر............ ما همچنان در اول وصف تو مانده ایم
من ماندم تنهای تنهاااا
من ماندم تنها میان سیل غمها
از ﺷﻬﺮ ﻋﺮﺏ ﺑﺤﺮ ﻋﺮﺏ ﮐﺎﺭ ﻧﺪﺍﺭﯾﻢ / ﺑﺎ ﺳﺎﻝ ﻗﻤﺮ ﻣﺎﻩ
ﺭﺟﺐ ﮐﺎﺭ ﻧﺪﺍﺭﯾﻢ
ﻣﺎ ﮔﺮﺩﺵ ﺳﺎﻝ ﺍﺯ ﺧﻂ ﺧﻮﺭﺷﯿﺪ ﮔﺮﻓﺘﯿﻢ / ﺑﺎ ﻇﻠﻤﺖ ﻭ
ﺗﺎﺭﯾﮑﯽ ﺷﺐ ﮐﺎﺭ ﻧﺪﺍﺭﯾﻢ
ﺷﯿﺮ ﺷﺘﺮ ﻭ ﺭﻭﯼ ﻋﺮﺏ ﭼﻨﺪ ﺗﻮﺍﻥ ﺩﯾﺪ / ﺑﺎ ﭼﻬﺮﻩ
ﻣﻨﺤﻮﺱﻋﺮﺏ ﮐﺎﺭ ﻧﺪﺍﺭﯾﻢ
ﻫﺮ ﭼﻨﺪ ﮐﻪ ﻣﺎ ﺩﺭ ﭘﯽ ﮔﻤﮕﺸﺘﻪ ﺧﻮﯾﺸﯿﻢ / ﺑﺎ ﺑﺼﺮﻩ ﻭ
ﺑﻐﺪﺍﺩ ﻭ ﺣﻠﺐ ﮐﺎﺭ ﻧﺪﺍﺭﯾﻢ
ﻣﺎ ﻃﺎﻟﺐ ﺻﻠﺤﯿﻢ ﻭ ﻃﺮﻓﺪﺍﺭ ﺣﻘﯿﻘﺖ / ﺑﺎ ﺟﻨﮓ
ﻓﻠﺴﻄﯿﻦﺟﻠﺐ ﮐﺎﺭ ﻧﺪﺍﺭﯾﻢ
ﻣﺎ ﻃﺒﻖ ﺳﻨﺪ ﺭﯾﺸﻪ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺧﺎﮎ ﺩﻭﺍﻧﺪﯾﻢ / ﺑﺎ ﺁﺩﻡ ﺑﯽ
ﺍﺻﻞﻭ ﻧﺴﺐ ﮐﺎﺭ ﻧﺪﺍﺭﯾﻡ
ﻫﺮ ﺟﺎ ﮐﻪ ﻧﺒﻮﺩ ﺷﻌﺮ ﻭ ﺍﺩﺏ ﺭﻭ ﻧﻨﻤﺎﯾﯿﻢ / ﺑﺎ ﻣﺠﻠﺲ
ﻋﺎﺭﯼ
ﺯ ﺍﺩﺏ ﮐﺎﺭ ﻧﺪﺍﺭﯾﻢ
ﺗﺎﺝ ﺳﺮ ﻣﺎ ﺳﺎﯾﻪ ﺍﺭﺑﺎﺏ ﺭﯾﺎ ﻧﯿﺴﺖ / ﺑﺎ ﻫﯿﭻ ﺑﻪ ﺟﺰ
ﻣﻬﺮﻭﻃﻦ ﮐﺎﺭ ﻧﺪﺍﺭﯾﻡ
ﻣﺎ ﺭﺍ ﭼﻪﺷﺪﻩ ﮐﻪ ﺳﺮ ﺑﺰﯾﺮﯾﻢ ..... ﻣﺎ ﺯﺍﺩﻩ ﮐﻮﺭﻭﺵ
ﮐﺒﯿﺮﯾﻢ .....
ﺑﺎﯾﺪ ﻫﻤﻪ ﺳﺮ ﺑﻠﻨﺪ ﺑﺎﺷﯿﻢ ....ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﺑﮕﻮ ﺑﺨﻨﺪ
ﺑﺎﺷﯿﻢ .....
ﻣﺎ ﮔﺮ ﮐﻪ ﺯ ﻧﺴﻞ ﺩﺍﺭﯾﻮﺷﯿﻢ .....ﺷﺶ ﻣﺎﻩ ﭼﺮﺍ ﺳﯿﻪ
ﺑﭙﻮﺷﯿﻢ .....
ﺁﺧﺮ ﭼﻪ ﺷﺪ ﻋﺰﺕ ﮐﯿﺎﻧﯽ .....ﮐﻮﺭﻭﺵ ﻭ ﺩﺭﻓﺶ
ﮐﺎﻭﯾﺎﻧﯽ .....
ﮐﻮ ﺟﺸﻦ ﺑﺰﺭﮒ ﻣﻬﺮﮔﺎﻧﯽ .....ﺍﻋﯿﺎﺩ ﺑﺰﺭﮒ * ﺑﺎﺳﺘﺎﻧﯽ ....
ﺷﻌﺒﺎﻥ ﻭ ﺻﻔﺮ ﺭﺟﺐ ﮐﺠﺎ ﺑﻮﺩ .....ﺷﻬﺮ ﻧﺠﻒ ﻭ ﺣﻠﺐ
ﮐﺠﺎ ﺑﻮﺩ .....
ﺗﺎ ﮐﯽ ﺑﻪ ﺧﺮﺍﻓﻪ ﻏﺮﻕ ﮔﺮﺩﯾﻢ ..... ﺍﻋﺮﺍﺏ ﺑﻪ ﺭﯾﺸﻤﺎﻥ
ﺑﺨﻨﺪﻧﺪ
در دیده عیان تو بودی و من غافل :)
در سینه نهان تو بودی و من غافل ;)
از جمله جهان تو را عیان می جستم :o
خود جمله جهان تو بودی و من غافل :cool:
لذت اندر ترک لذت بود، ای آزادگان
ما گدایان ترک این لذت نمی دانسته ایم
موی سپید را قلکم آسان نداد
این رشته را به نقد جوانی داده ام :دی
مــن دلــبــخــواه خــویـش نـجـسـتـم ولـی خـدا
با هر کس آن دهد که به جان دلبخواهش است
تار و پود عالم امکان، به هم پیوسته است
عالمی را شاد کرد آنکس که یک دل شاد کرد
دستها چون بیل و ناخن دسته بیل
در تنم خنجر کند چون سیخ و میل
موی سر کم پشت و صورت پر ز مو
ماه پر لک گشته این سیمینه رو
چون ببینی خنده هایش پر کشی
یک به یک دندان زرد و سیم کشی
با دماغی تیز و باریک و بلند
چهره اش کرده فریبا و لوند
چشم و ابرو در هم و مخموره حال
ریز چون بادام خشک و زرد کال
کی زبان آید به کامش در سکوت
میزند مغزم دگر زنگی و سوت
مادری دارد چو رستم پهلوان
نعره اش لرزد تن شیر ژیان
هفته ای ده شب بیاید خواهرش
پر کند از مرغ و ماهی هیکلش
گشته ام پیر و زمین گیر و علیل
هست تیره روزگار زن زلیل
لطف خدا بیشتر از جرم ماست :cool: نکته سر بسته چه دانی خموش:p
شب تاریک و سنگستان و مو مست
قدح از دست مو افتاد و نشکست
نگهدارنده*اش نیکو نگهداشت
وگرنه صد قدح نفتاده بشکست
تا که بودیم نبودیم کسی
کشت ما را غم بی همنفسی
تا که رفتیم همه یار شدند
خفته ایم و همه بیدار شدند
قدر آئینه بدانیم چو هست
نه در آن وقت که افتاد و شکست
تـا دهـن بـسـتـه ام از نـوش لـبـان میبرم آزار
مــن اگـر روزه بـگـیـرم رطـب آیـد سـر بـازار
با چون خودی درافکن اگر پنجه می*کنی :D
ما خود شکسته*ایم چه باشد شکست ما :cool:
از یاد تو بر نداشتم دست هنوز
دل هست به یاد نرگست مست هنوز
---------------------------------------------------------
آه مرا از جهنم می ترسانند ....
اما دنیای بـــی تو بیشتر آتشــــَـم میزند.. !