دماسنج دلم منفی هزار است
سرم از بی مخی زیر فشار است
تنم کز دست عزراییل فراریست
گمانم صبح فردا در مزار است
نمایش نسخه قابل چاپ
دماسنج دلم منفی هزار است
سرم از بی مخی زیر فشار است
تنم کز دست عزراییل فراریست
گمانم صبح فردا در مزار است
تا طاق ابروي بت من تا به تا شد
دُردي کشان پيمانه هاشان را شکستند
يک چکه ماه افتاده بر ياد تو و وقت سحر
اين خانه لبريز تو شد شيرين بيان حلواي تر
------------------
اصل شعر که فوق العاده تاثیر گذاره
امشب تمام عاشقان رادست بسر کن
يک امشبي با من بمان بامن سحر کن
بشکن سر من کاسه ها و کوزه ها را
کج کن کلاه ،دستي بزن، مطرب خبر کن
گلهاي شمعداني همه شکل تو هستند
رنگين کمان را بر سر زلف تو بستند
تا طاق ابروي بت من تا به تا شد
دُردي کشان پيمانه هاشان را شکستند
يک چکه ماه افتاده بر ياد تو و وقت سحر.......
اين خانه لبريز تو شد شيرين بيان حلواي تر...........
تو مير عشقي عاشقان بسيار داري
پيغمبري با جان عاشق کار داري
امشب تمام عاشقان رادست بسر کن
يک امشبي با من بمان بامن سحر کن
(محمد صالح اعلاء)
دام تزوير كه گسترديم بهر صيد خلق كرد مارا پايبند و خود شديم آخر شكار
تو رفته ای که بی من تنها سفر کنی
من مانده ام که بی تو شب ها سحر کنم
تو رفته ای که عشق من از سر به در کنی
من مانده ام که عشق تو را تاج سر کنم.
دل می رود ز دستم صاحب دلان خدا را****دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا
کشتی شکستگانیم ای باد شرطه برخیز****باشد که بازبینیم دیدار آشنا را
استخوان سر فرهاد فرو ريخت ز هم ديده اش در ره شيرين نگران است هنوز
زی تیر نگه کرد و پر خویش بر او دید گفتا زکه نالیم که از ماست که بر ماست
تا نگردی آشنا زین پرده رمزی نشنوی / گوش نامحرم نباشد جای پیغام سروش
شهروز رو دیدم تو کوچه.....گفتم بدو بیا کلوچه شاعر:مجید ارباب
بنازم من به این خطهای سیار
که آنتن میدهد درگوشه ی غار
همیشه هست مجانی وعالی
شویم از بهر آن حالی به حالی