که چه رابطه ای بین تعمیر کار و گم شدن مدارک میتونه وجود داشته باشه........
نمایش نسخه قابل چاپ
که چه رابطه ای بین تعمیر کار و گم شدن مدارک میتونه وجود داشته باشه........
پوآرو به دنبال تعمیر کار افتاد مثل عقاب زیر نظرش داشت..........http://www.pic4ever.com/images/www_M...m__fishing.gif
اما تعمیرکار مثله عقاب تر !! از دست آقای پوآرو فرار کرد.....
بله دیگه فرار کرد و فکر کرد زرنگه اما نمیدونست که پوارو...
اما نمیدونست که پوآرو زرنگتر از این حرفاس ، زنگ زد به یکی از دوستاش و از اون .............
بعد با گوشی مامانش زنگ زد به بابا جونش که براش شارژ بخره .....
پوآرو زنگ زد به مد کورلئونه..تا واسش نیرو پشتیبانی بریزه تو محل....:دیhttp://www.pic4ever.com/images/grouphug.gif
اما یه دفه بچه های بالا ریختن و مثه چی پوارو رو کتک زدن!!! اما به چه دلیل؟! چه کسی دستور داده بود؟!!!
کار کار یه خودیه.....یه جاسوس بینمون هست...http://www.pic4ever.com/images/112.gif
پس از اونجا جرقه توی ذهن پوارو خورد و به فکر پیدا کردن جاسوس افتاد... اما جاسوسا کتیبه چشمان عقاب داشتن :| و... :دی
حالا بشین و این جاسوس رو پیدا کن!
کی میتونه باشه...
فقط یه کار میشد واسه پیدا کردنشون کرد اونم این بود که کتیبه رو...
بدست بیاره !!!ددی از سال ها قبل یه کتیبه دستشه...http://www.pic4ever.com/images/7165.gif
باید به سراغش میرفت تامطمعا بشه......اما اگه نبود چی؟؟؟؟؟؟؟.........
اگه حتی نبود هم میشد از سوابق کتیبه فهمید که الان دست کیه; پس...
پس بی معظلی رفت پیش ددی و.......http://www.pic4ever.com/images/Ghelyon.gif
دست شویی کجاست؟
نمک دون......بابا داستان به.....گرفتیhttp://www.pic4ever.com/images/gaah.gif
از ددی سراغ کتیبه رو گرفت و ددی.........http://www.pic4ever.com/images/hanghead.gif
ددی بهش داد و اون هم برد دادش دست پوارو ... پوارو تا دیدش قلبش گرفت و نزدیک بود بمیره!! :confused:
چون این همون کتیبه ای بود که چند سال بود دنبالش مگشت ....
بعدش هم با خیال راحت مرد ! ولی یه دفه ..........
احساس کرد که صدای پای شوالیه های سزارش رو که از دور داشتن نزدیک میشدند تو گوشش پیچید
بعد دید چیز خاصی نیست با خیال راحت مرد ..! :d
بعدش دید هنو نمرده و صدای پا سزاراش میاد هنوز
سزارها اومدن از روش رد شدن کشتنش ;) دیگه مرد
خخخخخ با حال بود ایول
پس ادامه چی شد ؟ :o
ولی چون روحش یه کار ناتمام داشت برگشت و ...
برگشت ولی دید کار نا تموم نداشته این omid بوده که با سزار ها اومده کمک ولی وقتی پوارو رو میبینه بدون درنگ میاد کمکش و نمیزاره بمیره پووارو بلند میشه و
توی جنگل صداهای وحشتناکی میاد پوارو بدون ترس جلو میره که
که ناگهان omid با ی لشکر سزار دیگه اومد ولی سزار های اسپارتان قوی تر بودن تنها کاری که کردن فرار بود وقتی پوارو رسید به محل کارش به اسپارتان شک کرد و
بلند میشه و میمیره :دی
الکی میگه نمیمیره و بلند میشه و گرد خاک لباسش میتکونه و به همتون نگاه میکنه و میگه کوری چشم دشمنان زنده ام هنوز و راه میوفته که رعد برقی هولناک میزنه بهش بووووووومب و اینبار نمیمیره بلکه میپاچه و پودر میشه و فقط صدا افتادن یک سکه نقره جادویی دژکوب بگوش میرسه که میخوره اسفالت و برای بقیه به ارث میذاره. چون این سکه قدرت خاصی داره و دست هر کس باشه ارباب اون سرور میشه قدرت خدا. دیییی
دوستان داستانو خراب نکنید
- - - Updated - - -
پوارو ب دنبال سرنخ میگرده ولی چیزیپیدا نمیکنه بعد تفلن رو بر میدارع وبه شرلوک هلمز زنگ میزنه و از اون درخواست کمک میکنه حالا شرلوک وار ماجرا میشه
شرلوکم که میبینی کاری ازش بر نمیاد زنگ میزنه کیمیا ببینه اون میتونی کاری بکنه یا نع