چطوری یه بازیش؟
نمایش نسخه قابل چاپ
از دبستان جهان درس محبت آموز
امتحان است بترس از خطر واخوردن
شهریارا به نصیحت دل یاران دریاب
دست بشکسته مگر نیست وبال گردن
ناصحم گفت که جز غم چه هنر دارد عشق
برو ای خواجه ی عاقل هنری بهتر از این
نالدم پای که چند از پی یارم بدوانی
من بدو میرسم اما تو که دیدن نتوانی
ناصحم گفت که جز غم چه هنر دارد عشق
برو ای خواجه ی عاقل هنری بهتر از این
یارم تویی در عالم، یار دگر ندارم
تا در تنم بود جان، دل از تو بر ندارم
من نیز چو تو شاعر افسانه خویشم
بازآ به هم ای شاعر افسانه بگرییم
از جوش و خروش خم وخمخانه خبر نیست
با جوش و خروش خم و خمخانه بگرییم
مـاتـم سـرای عـشـق به آتش چه می کشی
فـردا بـه خـاک سـوخـتـگـان مـی کشانمت
تویی که بر سر خوبان کشوری چون تاج------سزد اگر همه دلبران دهندت باج
من یه داستان رو شروع میکنم بعد هر کی میاد یه جمله بهش اضافه میکنه و نفر بعد میاد ادامش میده
مثلا من میگم یکی بود و یکی نبود ....
نفر بعدی میاد میگه یه آدم بود که.....
نفر بعدیش: خیلی خفن بود ....
نفر بعدیش میگه: یه روز که داشت از خیابون رد میشد....
نفر بعد: یه ماشین خوشگل دید و ....
خیلی حال میده