نوشته اصلی توسط
Ðŕ. Şђǒϯğύŋ
مریم خانومی بسیار خوش اومدین.
صندلیش یکم داغه اما ایراد نداره جالبیش به همین داغیش هسش.:p
:D
میدونم خوش اومدم
بقول فریدون زندی: من اومدم، خوش اومدم!
خووو مریم خانومی الان منتظر چی هسین ؟
اهم اهم ...
همه رو خودتون اعتراف کنین لطفا.
پیشاپیش بگم من سئوال شخصی جواب نمیدم :|
اسم؟ مریم
فامیل؟ شخصی :|
و معرفی کامل.
چند تا خواهر برادرین؟شخصی :|
شما فرزند چندم هستین؟سوم
متاهل یا مجرد؟ مجرد!!!
اسم چندتا دوستای خوشکلتون لطفا؟ من دوستام هیچکدوم خوشگل نیستن! ولی دخترای خوبین ;)
شماره کفش تون؟ 39:p
وزن؟ 55-54
مشغول هستین؟ مشغول چی؟ کار؟ آره یه شغل با حقوق بخور و تمام تلاشتو بکن نمیری دارم ;)
چندتا خواستگار بدبخت رو با کتک رد کردین واقعا؟ عدش دستم نیست ;)
تحصیلات؟ تو کدوم دانشگاه ایران به مشق گذران نمودین؟ کارشناسی ارشد پاتولوژی گیاهی در دانشگاه بووووووووق (شخصی :|)
کی با دژکوب بدمصب اشنا شدین؟ دقیقا روزای اولی که فوق قبول شدم:rolleyes:
بهترین دوست دژکوبی تون؟ رضا آداجیو و صابر آل د تنکس (از این نظر که به اینا همه چیزمو میگم:دی) البته اگه نیما رونجر اینقدر گشاد نبود میتونست تو این لیست باشه;)
بهترین دوال ؟ کلا سه تا دوال من داشتم!
ساسان و احمد(اگه درست یادم باشه) و آقای بووووق که الان رو اکانت باهامه
ساسان هرکار من میگفتم دقیق انجام میداد خیلی پسر گلی بود ;)
دوال فعلیم هرکار دوس داره میکنه ولی خشم اژدهایی منو بعد از مشاهده این کارش خوب تحمل میکنه ;) (البته هیچکس اندازه بهروز منو تحمل نکرده تاحالا)
اساسا هم من اعتقاد دارم وقتی آشپز دوتا بشه آش یا شور میشه یا بی نمک واسه همین تو یه اکانت یه نفر باید فک کنه و بقیه فقط اجرا کنن که البته اون یک نفر هم منم دیگه :p
بهترین سرور که گذروندین؟سرور دو مطمئنا
یه خاطره از اون سرور لطفا؟ یه بار یکی از بچه ها صبح ساعت 4 اینا باید یه کاری رو اکانتش انجام میشد بعد پسورد داده بود به من که بدم به بهروز
چون بهروز تا صبح معمولا بیدار بود گفت بهروز سر بزنه به اکانتش
خلاصه شب من شب بخیر گفتم و یادم رفت پسوردو به بهروز بدم و رفتم بخوابم که یهو دیدم بهروز اس داده "لطفا با من تماس بگیرید" =))))
اون موقع من نمیدونستم کسایی که شارژ تموم کردن میتونن همچین اس ام اسی بدن که طرف بفهمه کارش دارن و فک کردم بهروز اینو همینطوری داده!=))))))
منم بش اس دادم گفتم ینی چی این وقت شب بهت بزنگم؟ الان همه خوابن ببینن من با تل میحرفم چی فک میکنن؟! برو خودتو اصلاح کن و کلی چرت و پرت دیگه =)))))))))
از اون طرف بهروز داشت موهای خودشو می کند از حرص از دست من با اون جوابم=)))))
خلاصه صبح فهمیدم قضیه چیه اینقدر خندیدم اشکم جاری شد اصن =)))) به اون اکانته هم نتونست سر بزنه باز خوبه فیک بود ;)
تو فروم قدیم بیشتر از کی خوشتون میومد؟ از چه نظر؟ خوب یلیها بودن که دوست بودیم و اینا ولی بچه های پوکیده ها رو خیلی دوس داشتم :rolleyes:
تو همون فروم خراب شده از کی بیشتر بدتون میومد(فکر کنم خود من بودم.دی)؟ از امین زامبی (پسرم) =)))))
اون اوایل که مدیر بخش آموزش شده بودم این امین همش میومد پست اسپم میذاشت بعد یه جوری بودن که نمیشد حذفشون کرد ;) فقط میخواست تعداد پست هاش زیاد بشه بعد من هی این پستهاشو می دیدم و ینی درحد تیم ملی حرص میخوردم =))
کلی التماس مدیرای ارشد که بذارید من اینو بن کنم رو اعصابه ولی نمیشد که ;) بعدا که پسرم شد دیدم عه چه بچه گلیه واقعا :o
حالا جدا از امین از پرهام نیروانا خیلی بدم میومد :|من که اهل ایگنور کردن نبودم اینو تا مدتها تو ایگنور لیستم داشتم :))))
خو اینا بگین تازه من فکم گرم شده
اهان راسی چرا خانوم ها همیشه باید یکم هم شده زور بالا سرشون باشه تا به حرف اقایون گوش بدن. من که ندیدیم همینجو حرف گوش بدن؟؟؟
مگه میتونید به ما زور بگید؟ ;) خیلی عجیب بد این حرفت :))))
. ایشششششش