ای سیب سرخ غلت زنان در مسیر رود
یک شهر تا به من برسی عاشقت شده ست
نمایش نسخه قابل چاپ
ای سیب سرخ غلت زنان در مسیر رود
یک شهر تا به من برسی عاشقت شده ست
توانا بود هر که دانا بود ز دانش دل پیر برنا بود
لطف حق با تو مداراها کند چون که از حد بگذرد رسوا کند
دلي كز معرفت نور صفا ديد به هر چيزي كه ديد اول خدا ديد
در دیاری كه در او نیست كسی یار كسی
كاش یارب كه نیفتد به كسی كار كسی
هر كس آزار منِ زار پســندیــد ولـی
نپـســندیـد دلِ زار من آزارِ كســی
همه در چشمه مهتاب غم از دل شویند
امشب ای مه تو هم از طالع من غمگینی