مرا کشتی تو ای شاعر
نداری حرفی جز "م " دگر؟؟
شاعرش خودمم
مرگ پایان یک کبوتر نیست
مرگ وارونه ی یک زنجره نیست
نمایش نسخه قابل چاپ
مرگ در ذهن اقاقی جاریست
مرگ در آب و هوای خوش اندیشه نشیمن دارد
پدر سپهری قریین رحمت باشه یه شعر گفته پر " م" هستش :p
ته خاطر جانه دلبر خراب کمبه نکاره:rolleyes:با ( ه ) بگو
اونایی که شمالین میفهمن من چی میگم;)
هان ای دل عبرت بین از دیده نظر کن هان،ایوان مداین را آیینه عبرت دان
نقش پیری را ز آب و رنگ ها نتوان زدود
در زمستان برف رسوا بر سر هر بام بود
دوش دیدم که ملایک در میخانه زدند
گل آدم بسرشتند و به پیمانه زدند
دیداره تیره روزی نابینا
عبرت بس است مردم بینا را
:دی