پس از اونجا جرقه توی ذهن پوارو خورد و به فکر پیدا کردن جاسوس افتاد... اما جاسوسا کتیبه چشمان عقاب داشتن :| و... :دی
نمایش نسخه قابل چاپ
پس از اونجا جرقه توی ذهن پوارو خورد و به فکر پیدا کردن جاسوس افتاد... اما جاسوسا کتیبه چشمان عقاب داشتن :| و... :دی
حالا بشین و این جاسوس رو پیدا کن!
کی میتونه باشه...
فقط یه کار میشد واسه پیدا کردنشون کرد اونم این بود که کتیبه رو...
بدست بیاره !!!ددی از سال ها قبل یه کتیبه دستشه...http://www.pic4ever.com/images/7165.gif
باید به سراغش میرفت تامطمعا بشه......اما اگه نبود چی؟؟؟؟؟؟؟.........
اگه حتی نبود هم میشد از سوابق کتیبه فهمید که الان دست کیه; پس...
پس بی معظلی رفت پیش ددی و.......http://www.pic4ever.com/images/Ghelyon.gif
دست شویی کجاست؟
نمک دون......بابا داستان به.....گرفتیhttp://www.pic4ever.com/images/gaah.gif
از ددی سراغ کتیبه رو گرفت و ددی.........http://www.pic4ever.com/images/hanghead.gif
ددی بهش داد و اون هم برد دادش دست پوارو ... پوارو تا دیدش قلبش گرفت و نزدیک بود بمیره!! :confused: